عفت فاطمی


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عفت فاطمی


به وبلاگ عفت فاطمی خوش آمدید ببینیدولذت ببرید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اعتقادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟
     
       
      فروش خاک قبر امام حسین(ع)    

    امام صادق (ع) میفرماید 

    کسی که خاک قبر امام حسین (ع)را بفروشدگوشت امام حسین (ع)راخریدوفروش کرده است 

    منبع:

    کامل الزیارات،ص۲۸۶؛عنه بحارالانوار،ج۹۸،ص۱۳

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [جمعه 1396-09-24] [ 06:58:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      راستگوي    

    امام على عليه السلام
    راستگو، با راستگويى خود به همان مى رسد كه دروغگو با حيله گرى خود.
    يَبلُغُ الصّادِقَ بِصِدقِهِ ما يَبلُغُهُ الكاذِبَ بِاحتيالِهِ؛
    (غررالحكم، ج 6، ص 471، ح 110

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [سه شنبه 1396-05-03] [ 04:42:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      دروضوچه اسراري نهفته است    

    🍁‍

    در وضو چه اسراری نهفته است؟

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد. 
    ◆ شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.
    ◆ شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.
    ◆ مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.
    ◆ مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم. 
    📚 من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۰۲

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [شنبه 1396-03-27] [ 09:00:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      نمونه ایی ازشجاعت وایثارفرزندان ام البنین ..    

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نمونه ایی از شجاعت و ایثار فرزندان حضرت ام البنین علیهما السلام!

    از سوی ابن زیاد ملعون نامه ای به عمر سعد رسید که در آن تأکید کرده بود به جنگ و شتاب در درگیری با حسین علیه السّلام و یارانش، و او را از هر گونه تأخیر و مهلت دادن و مسامحه بر حذر داشته بود.

    به دنبال این نامه، به فرمان عمر سعد ملعون گروه دشمنان سوار بر اسبها شدند و به طرف خیمه های امام علیه السّلام نزدیک گردیدند.

    شمر خود را به خیام امام حسین علیه السّلام و یارانش نزدیک کرد و صدا زد:

    این بنوا اختی: عبد اللَّه و جعفر و العباس و عثمان، خواهرزادههایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟

    مام حسین علیه السّلام به عباس علیه السّلام و برادرانش فرمود:

    اجیبوه و ان کان فاسقا فانّه بعض اخوالکم 

    جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چه آنکه او یکی از داییهای شما است

    .در میان عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر میخواندند، نظر به اینکه شمر از قبیله کلاب بود، حضرت امّ البنین (س) مادر عبّاس، عبد اللَّه، جعفر و عثمان (ع) نیز از آن قبیله بود، شمر از أمّ البنین (س) تعبیر به خواهر کرد.

    غمنامه کربلا، ص: 112

    عباس علیه السّلام و برادرانش گفتند: به ما چه کار داری؟

    شمر گفت: «یا بنی اختی انتم آمنون ..،

    ای خواهرزادههایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین علیه السّلام به کشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید.»

    حضرت عباس علیه السلام به او چنین پاسخ داد:

    تبّت یداک و لعن ما جئت به من امانک یا عدوّا للَّه، أ تأمرنا ان نترک اخانا و سیّدنا الحسین بن فاطمة، و ندخل فی طاعة اللّعناء اولاد اللّعناء،

    دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آوردهای لعنت باد ای دشمن خدا، آیا به ما امر میکنی برادرمان و آقایمان حسین علیه السّلام پسر فاطمه علیها السلام را رها کنیم، و پیرو ملعونان و ملعون ملعونزادگان شویم؟

    شمر در حالی که خشمگین و سرافکنده بود، به سوی لشکرش بازگشت.

    مقتل الهوف مسلک ثانی ….ص54

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [یکشنبه 1395-12-22] [ 09:58:00 ب.ظ ]

    4 نظر »

       
      اهمیت نماز    

    اهمیت
    حدیث تکان دهنده در مورد نماز از پیامبر(ص)
    قَالَ النَّبِیُّ (صلّ الله علیه و آله و سلم ):
    یَقُولُ الْکَلْبُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی‏ کَلْباً وَ لَمْ‏ یَخْلُقْنِی خِنْزِیراً وَ یَقُولُ الْخِنْزِیرُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی خِنْزِیراً وَ لَمْ یَخْلُقْنِی کَافِراً وَ یَقُولُ الْکَافِرُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی کَافِراً وَ لَمْ یَجْعَلْنِی مُنَافِقاً وَ الْمُنَافِقُ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَنِی مُنَافِقاً وَ لَمْ یَخْلُقْنِی تَارِکَ الصَّلَاة.
    ترجمه: سگ (با زبان حال خویش) می‏گوید: شکر خدایی را که مرا سگ آفرید و خوک نیافرید! و خوک نیز می‏گوید: شکر خداوندی را که مرا خوک آفرید و کافر نیافرید! و کافر نیز می‏گوید: شکر پروردگاری را که مرا کافر آفرید، ولی منافق نیافرید! و منافق نیز می‏گوید: شکر خداوندی را که مرا منافق آفرید و بی‏نماز نیافرید!
    منبع حدیث:
    1. معارج الیقین فی أصول الدین، شیخ محمّد سبزواری(از علمای قرن هفتم)، تحقیق : علاء آل جعفر، چاپ اوّل، 1410هجری، قم، مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، ص 187.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [شنبه 1395-12-21] [ 10:13:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      استغفار.اغوش خدا.....    

    ✅استاد حاج آقا اسماعیل دولابی:

    هر وقت کسی شما را #اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید،نمیخواهد به کسی بگویید.

    بلکه #استغفار کنید، هم برای خودتان، هم برای کسی که شما را اذیت کرده است.

    بگو بیچاره کار بدی کرده است، اگر #فهم داشت نمیکرد..☘

    ☘

    ☘

    ☘

    ☘وقتی #استغفار میکنی؛؛ اگر قلبت حاضر نیست استغفار کند با #زبان استغفار کن،آن وقت یکدفعه #دلت نرم میشود.

    اگر دو سه مرتبه این کار را کردی،دیگر #غم نمیتواند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی.☘

    ☘

    ☘

    ☘استغفار “ #امان گاه” انسان است ،یعنی #پناهگاه،
    وقتی گفتی #استغفرالله در پناه خدا هستی.و کجا امن تر و آرامش بخش تر از #آغوش_خدا.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 04:05:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      غیرتمندی مرد(سیره زهرایی)    

    غیرت#آیینه_خدا (سیره زهرایی) جوان غیرتمند اجازه نداد ساق پای زنش را مهر زنند
    در سال 1210 قمری، حاج جواد صباغ از طرف جعفر قلی خان خویی به تعمیر روضه و حرم حضرت عسکری (ع) و سرداب مقدس مشغول بود. 
    فاضل نراقی می گوید: «من در آن سال، به قصد زیارت مکه به سامرا مشرف شدم و حاج جواد این داستان را برایم تعریف کرد که شخصی به نام «سیدعلی» از جانب وزیر بغداد حاکم سامرا بود. وی از هر زائر ایرانی یک ریال می گرفت و به آنان اجازه ی ورود به حرم را می داد و برای اینکه کسانی که پول داده اند از دیگران شناخته شوند، بر ساق پای آنان مهر می زد. 
    روزی سید علی بر در صحن مقدس نشسته بودف سه نفر از همراهانش هم ایستاده بودند و چوبی بلند در پیش خود گذاشته بود. در این لحظه قافله ای از ایرانیان وارد شدند. سیدعلی، بر پای هر کدام مهری می زد و یک ریال می گرفت و اجازه ی ورود می داد. 
    جوانی از بزرگان ایران با زنش آمد و دو ریال داد، سید علی ساق پای او را مهر کرد و گفت: آن زن هم باید بیاید تا ساق پای او را مهر کنم. 
    جوان گفت: هر دفعه که یان زن به حرم می آیدف یک ریال را می دهم، دیگر به این کار زشت احتیاجی نیست. 
    سید علی گفت: ای رافضی بی دین! غیرت و تعصب می ورزی که مبادا ساق پای زنت را ببینم؟ ممکن نیست، تا مهر نکنم اجازه ورود نمی دهم. 
    جوان گفت: اگر در میان این همه جمعیت غیرت داشته باشم، کار غلطی نکرده ام و دست زنش را گرفت و گفت: اگر زیارت است، همین قدر کافی است و می خواست برگردد. 
    سیدعلی از این حرکت سخت عصبانی شد. موقعی که همسر آن جوان می خواست برگردد، چنان با چوب بر شکم او زد که زن بیچاره نقش بر زمین شدف لباسش عقب رفت و بدن او برهنه و نمایان گردید. جوان دست زنش را گرفت و از زمین بلند کرد و سپس رو به ضریح مقدس کرد و گفت: اگر شما بپسندید، بر من نیز گوارا خواهد بود و به منزلش برگشت. 
    حاج جواد گفت: من در خانه بودم، بعد از چند ساعت، یک نفر با عجله از طرف مادر سیدعلی آمد که با تو کار داریم. من فوری به خانه سیدعلی رفتم، دیدم وی مثل مار زخم خورده بر زمین می غلطد. دختران و خواهرانش به پای من افتادند که برو آن جوان ایرانی را راضی کن. 
    سید علی هم فریاد می کرد و می گفت خدایا! غلط کردم، بد کردم. 
    من به سرعت آمدم آن جوان را یافتم و از او خواهش کردم که از سیدعلی راضی شو و در حقّش دعا کن. 
    جوان گفت: من او را بخشیدم، ولی کو آن دل شکسته ی من؟ 
    من بازگشتم و جریان را گفتم. هنگام مغرب برای نماز به حرم حضرت عسگری (ع) آمدم، دیدم مادر و زن و دختران سیدعلی، خود را به ضریح دخیل بسته اند و فریاد سیدعلی از خانه اش به گوش می رسید. من مشغول نماز مغرب شدم، در بین نماز صدای شیون از خانه اش بلند شدف رفتند و دید سید علی مرده است.» 1 
    1 . خزینه الجواهر، داستان 36، ص 613.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [جمعه 1395-12-20] [ 12:06:00 ب.ظ ]

    2 نظر »

       
      ایاامامان واهل بیت هم فشارقبر دارندیاخیر؟؟    

    آیا امامان و اهل بیت هم فشار قبر و سوال قبر دارند یا خیر؟
    #فشارقبر 
    پاسخ:

    فشار قبر مساله ای همگانی است اما شامل معصومین نمی شود .افراد غیر معصوم اگر اهل گناه و معصیت باشند گرفتار فشار قبر می شوند اگر مومن باشند برای آنان جنبه کفاره گناهان را دارد و اگر کافر باشند برای آنها جنبه عذاب را دارد.

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    « فشار قبر برای مومن کفاره ضایع کردن نعمت ها از ناحیه او است»

    *بحار الانوار ج6 ص221

    در روایت دیگر امام علی علیه السلام فرمود:

    « معیشت تنگ همان است که خداوند کافران را از عذاب و فشار قبر بر حذر داشته است»

    *بحار الانوار ج6 ص218

    پیامبر گرامی در مورد سعد بن معاذ فرمود:

    « او گرفتار فشار قبر شد زیرا در خانه با خانواده اش رفتار خوبی نداشت»

    *بحار الانوار ج6 ص220

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    « یکی از خوبان از دنیا رفت . فرشتگان عذاب به سراغ او آمده و خبر از فشار قبر به او دادند زیرا او روزی بدون وضو نماز خوانده و از نصرت ضعیفی خود داری کرده بود»

    *بحار الانوار ج6 ص221

    حضرت علی فرمود:

    « فشار قبر به سبب سخن چینی و پرهیز نکردن از بول و دوری کردن از همسر است»

    *بحار الانوار ج6 ص222

    چون بیشتر مومنان اعمال خوب و بد را با هم آمیخته اند و گناهانی در پرونده اعمالشان ثبت است لذا امام صادق علیه السلام فرمود:

    « چه کم کسانی هستند که فشار قبر ندارند»

    *بحار الانوار ج6 ص260

    اما اهل بیت و امامان و پیامبران که افراد معصوم بوده اند و هیچ نقطه تاریکی در زندگی آنان نبوده است هیچگاه گرفتار فشار قبر نمی شوند .

    البته در اخباری وارد شده است که کسانی که بر انجام بعضی از اعمال خیر مانند انجام چند حج یا خواندن برخی سور و اذکار مداومت داشته باشند از فشار قبر در امان هستند.

    *سفینه البحار ج2 ص397

    سوال قبر هم در مورد عموم مردم است نه حجت های الهی که از عموم مردم در مورد خدا و پیامبر و کتابشان و امامشان سوال می شود 

    * بحار الانوار ج6 ص223

    معنا ندارد که این سوالات از امام و پیامبر شود و اساسا آنان برترین مخلوقات الهی هستند و قابل تصور نیست فرشتگانی که مقامشان از آنها پایین تر است آنان را مورد باز خواست و سوال و جواب قرار دهند.
    - - - - - - - - - - - - -
    دراین عمری که میدانی 
    فقط چندی تو مهمانی! 

    به جان و دل، تو عاشق باش
    رفیقان را مراقب باش 

    دل موری نرنجانی 
    که آخر تو میمانی 

    و مشتی خاک که از آنی.

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 12:01:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      توجه خدابه مجتهدین    

    ‍ 💠توجه خدا به متهجدین 💠
    🌕🌹 گاه مى شود که بنده اى براى نماز شب برخیزد و خواب بر او غلبه مى کند و به سمت راست و چپ مى غلطد (و از خستگى و شدّت خواب) چانه او به روى سینه اش مى چسبد

    🌹🍃 در این حال خداوند متعال فرمان مى دهد که درهاى آسمان ها را بگشائید، و به فرشتگان فرماید که به این بنده من نظر کنید که براى نزدیک شدن به من، چه سختى هایى را بر خود روا مى دارد در حالى که من این عمل را بر او واجب نکرده ام

    🌕🌹 و او از من سه چیز مى طلبد:

    ➊آنکه گناهانش را بیامرزم

    ➋آنکه توفیق توبه را به او ارزانى دارم

    ➌آنکه روزى او را فراوان کنم

    🌷 و من اى فرشتگان! شما را گواه مى گیرم که هر خواسته او را برآورده کردم.

    (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال : 43)

    🔶ـ🔶ـ🔶ـ‌🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶

    💠 مرحوم ملکى مى گوید:

    استادم [ملا حسینقلى همدانى ] به من فرمود:

    🌹 فقط متهجّدین هستند که به مقاماتى نائل مى گردند و غیر آنان به هیچ جایى نخواهند رسید.

    (سیماى فرزانگان، رضا مختارى)

    🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶ـ🔶

    📚 گنجینه معارف3 (110 موضوع)

    نویسنده: محمد رحمتی شهرضا

    *📿اللـهــم عجــل لولـیـک الفـرج📿*

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 11:46:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
         

    💎💎 استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند

    زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند.

    اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند .

    آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.🔸🔸🔸🔸🔸

    به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند.

    پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت :

    قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد

    اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.

    ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد.

    آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید .

    علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند .

    سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .

    سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند .

    سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :

    آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت … ؟

    اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟

    تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر و عمر غضبناک بود “و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.

    زحمت نشرش با شما .یا علی

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت [چهارشنبه 1395-12-18] [ 01:21:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      چگونگی ظهور    

    چگونگی ظهورواقعیت این است که برخی از یاران امام عصر علیه السلام در فرا رسیدن هنگامه ظهور و قیام آن گرامی، خود وارد مکه می‏گردند و به جستجوی یاران می‏پردازند. در اوج جستجوی آنان از آن گرامی است که مردی از طرف امام عصر علیه السلام نزد آنان می‏آید و از شمار آنان جویا می‏شود که آنان می‏گویند:ما حدود 40 نفر هستیم. فرستاده ویژه امام مهدی علیه السلام از آنان می‏پرسد:اگر شما آن حضرت را ببینید چگونه خواهید بود؟ پاسخ می‏دهند:بخدای سوگند! اگر به ما فرمان دهد بر ضد کوهها پیکار نماییم، به همراه او چنین خواهیم نمود. و با این سخن عمیق، اعتقادشان به امام مهدی علیه السلام و آمادگی کامل خویش برای فداکاری در راه اجرای دستورات او را به نمایش می‏نهند. آنگاه فرستاده ویژه امام، شب آینده بسوی همان گروه می‏شتابد و می‏گوید:ده نفر از شایستگان خویش را برگزینید. آنان بر می‏گزینند و او آنان را برای دیدار آن گرامی می‏برد و در شب دیگر به بقیه فرصت می‏دهد تا بصورت آشکار با آن حضرت دیدار کنند. و سرانجام آن 313 نفر برگرد وجود مبارک آن خورشید جهان افروز، در مکه یا اطراف آن، گرد می‏آیند و آنگاه که روز 25 ماه ذیحجه از راه می‏رسد امام مهدی علیه السلام بزرگمردی بنام نفس زکیه را که در بخش علائم ظهور از او سخن رفت بسوی مردم مکه می‏فرستد و آنان او را میان رکن و مقام، سر می‏برند و سرش را بسوی سفیانی در شام، گسیل می‏دارند. پس از این رخداد است که حضرت مهدی علیه السلام در روز عاشورا در مسجدالحرام حاضر می‏شود و در مقام ابراهیم نماز می‏گذارد و در حالیکه یارانش پروانه‏وار برگرد او می‏چرخند، نخستین خطابه جهانی و جاودانه خویش را آغاز می‏کند. ? از غیبت تا ظهور_مردانی ??? ? منتظران ظهور ? ? @montazerane_zohoor

    موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت  [ 01:20:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود